سوری - فریازان | ||
آنچه در داستان بزبز قندی بیشتر از همه به چشم میخورد و شک برانگیز است ،رفت آمد مادر بچه هاست به گونه ای که هیچ وقت در خانه نیست و گرگ نابکار ازهمین خلاء استفاده میکرد طی تحقیقات بعمل آمده کاشف بعمل آمده مراودات مشکوکی دیده شده که بز بز قندی به بهانه تهیه علف تازه از خانه خارج میشود اما به محض اینکه دو سه تا کوچه از خانه دور میشود، تغییر ماهیت میدهد و به سرعت گوشی خود را که به یکی از خطوط اعتباری ایرانسل تجهیز شده در می آورد و به بی.اف خود زنگ میزند ظرف چند دقیقه گوسفندی فشن با یک عدد پژو پارس اسپرت به سراغش می آید و با هم میروند صفا! پدر که سه شیفته کار میکند. مادر هم که میرود صفا بچه ها هم تنها در خانه میمانند . کمترین خطری که تهدیدشان میکند گرگ پشت در است و بیشترین خطر شبکه های ماهواره ایی که از تلویزیون خانه پخش میشود و آنها بدون نظارت مادر میبینند . اینگونه میشود که بچه شنگول از آب درمی آید! شنگول چرا شنگول است؟ مگر این روزها بدون آب شنگولی میتوان شنگول بود .شنگول را باید در ابتدا حد زد بعد به راه راست هدایت کرد و بعد بدنبال ساقی محل رفت و آنرا نیز با چند ضربه شلاق به راه راست هدایت کرد تا دیگر به طفل های معصوم آب شنگولی نفروشد منگول هم که بینوا مونگول است و هپل اما حبه انگور که به غایت چند صندوق انگور است اهل طرب است و زید بازی . آخرین باری که گرگ به خانه بزبز قندی نفوذ کرد با نازک کردن صدا ،خودش را جای جی.اف حبه انگور جا زده بود و وارد خانه شد خلاصه نرمال ترین شخصیت داستان همان گرگ است که هدفی منطقی را در کل داستان دنبال میکند و گرنه کلیه شخصیت های داستان به نوعی دچار انحرافات اساسی میباشند.
[ پنج شنبه 90/4/30 ] [ 12:49 عصر ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
[ چهارشنبه 90/4/29 ] [ 9:18 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد... مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد: امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است. حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل، فکر، هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است، لبخند بزنید . . . [ چهارشنبه 90/4/29 ] [ 9:14 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 90/4/27 ] [ 1:5 عصر ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
همیشه کسانى که خدمت میکنند را به یاد داشته باشید در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر 10 سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست.. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟ خدمتکار گفت: 50 سنت پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید: بستنى خالى چند است؟ خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عدهاى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند، با بیحوصلگى گفت : 35 سنت پسر دوباره سکههایش را شمرد و گفت: براى من یک بستنى معمولی بیاورید خدمتکار یک بستنى آورد و صورتحساب را نیز روى میز گذاشت و رفت ... پسر بستنى را تمام کرد، صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوقدار پرداخت کرد و رفت. هنگامى که خدمتکار براى تمیز کردن میز رفت، گریهاش گرفت. پسر بچه روى میز در کنار بشقاب خالى، 15 سنت براى او انعام گذاشته بود! یعنى او با پولهایش میتوانست بستنى با شکلات بخورد امّا چون پولى براى انعام دادن برایش باقى نمیماند، این کار را نکرده بود و بستنى خالى خورده بود ! [ دوشنبه 90/4/27 ] [ 12:5 عصر ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
خدایا کفر نمی گویم ، پریشانم ،چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آن که خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا تو مسئولی، تو می دانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد آن کس که انسان است واز احساس سرشاراست [ دوشنبه 90/4/27 ] [ 11:56 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
چارچوب هفت اس نویسنده : امیدوار، مجید چکیده تغییر و حرکت سازمان متأثر از تعامل میان هفت بعد ساختار، استراتژی، سیستمها، سبک، کارکنان، مهارتها و ارزشهای مشترک است. گروه مشاوران مکینزی این واقعیت را در قالب چارچوب هفت اس بیان کردند. این مقاله به شرح مختصر چارچوب هفت اس میپردازد. کلیدواژه : مدل هفت اس ؛ هفت اس مکینزی ؛ Mckinsey 7s framework 1- مقدمه وقتی سخن از سازمان به میان میآید اولین چیزی که به ذهن افراد درگیر در مسائل مدیریت سازمان میرسد ساختار سازمانی آن است؛ نمودار سازمانی، میزان تمرکز، نوع ارتباطات، نحوه کنترل، و نظیر آن. از سوی دیگر نظریهپردازان مدیریت در یک قدم جلوتر، ساختار و استراتژی سازمان را متأثر از یکدیگر میدانند و ابعاد دیگر سازمان را در نظر نمی گیرند. واترمن، پیترز، و فیلیپس (1980) با این رفتار معمول موافق نبودند و در مقاله خود با عنوان «ساختار سازمان نیست» چارچوبی برای نگرش و بررسی سازمان ارائه دادند. آنها معتقدند که تغییر و حرکت سازمان متأثر از تعامل میان هفت بعد ساختار1، استراتژی2، سیستمها3، سبک4، کارکنان5، مهارتها6 و ارزشهای مشترک7 (اهداف متعالی) است و آن را چارچوب (یا مدل) هفت اس (به دلیل حرف اس انگلیسی در اول کلمه انگلیسی هر یک از هفت بعد) نامیدند و از آنجایی که پژوهش آنها در شرکت مشاوران مکینزی انجام شد به هفت اس مکینزی8 نیز مشهور است. 2- ابعاد چارچوب هفت اس به سه بعد ساختار، استراتژی و سیستمها ابعاد سخت و چهار بعد سبک، کارکنان، مهارتها و ارزشهای مشترک ابعاد نرم گفته میشود. واژه سخت بدین معنی بکار میرود که مفاهیم آن ابعاد عینی، ملموس، عملی وبه سادگی تعریف شدنی هستند و واژه نرم هم بدین معنی بکار میرود که مفاهیم آن ابعاد غیر ملموس، غیر عملی، و به سختی تعریف شدنی و توصیف شدنی هستند. (1) ساختار: اصول تقسیم کار و تخصصی سازی و همچنین هماهنگی؛ ویژگیهای برجسته نمودار سازمانی (سازماندهی وظیفهای، متمرکز یا غیر متمرکز و غیره)؛ نحوه ارتباط افراد (روابط مستقیم و غیرمستقیم)؛ الگوهای طبقهبندی و کنترل. عموماً چنین پرسشهایی مطرح میشود: سازمان متمرکز است یا غیر متمرکز؟ وظایف اصلی چیستند؟ تنش بین وظایف کلیدی چیست؟ ساختار غیر رسمی (ارتباطات مستقیم با رده بالای سازمان، باندها و گروهها و گروههای غیررسمی تصمیمگیری) چگونه است؟ (2) استراتژی: استراتژی الگو، سیاست، برنامه، اقدام، تصمیم و یا تخصیص منابع است که تعریف میکند: سازمان چیست؟ چه میکند؟ و چرا چنین میکند؟ ویژگیهای متمایز، عوامل کلیدی موفقیت، نحوه تفکر سازمان نسبت به خود و محیط سازمان، نقاط قوت و ضعف سازمان، فرصتها و تهدیدهای سازمان و اصول تعریف شده سازمان مواردی هستند که میتوانند در شکل استراتژی مطرح شوند. (3) سیستمها: رویهها و فرایندهای رسمی و غیر رسمی سازمان در انجام امور و وظایف و همچنین سیستمهای رسمی سازمان چیستند؟ سیستمهای ارزیابی و برنامهریزی؛ سیستم تشویق و تنبیه، سیستمهای تخصیص منابع و غیره. سیستمهای غیر رسمی سازمان کدامند؟ نحوه برگزاری جلسات، پروتکلهای حل اختلافات و . . .. (4) سبک: از بعد فرهنگ سازمانی؛ ارزشها و اعتقادات مسلط و نرمهای توسعه یافته که جزو ویژگیهای ماندنی زندگی سازمانی شدهاند. از بعد سبک مدیریت؛ مدیران چه میگویند و چه عمل میکنند؟ مدیر وقت خود را چگونه میگذراند؟ بر روی چه موضوعات و مواردی تمرکز میکند؟ (5) کارکنان: مشخصههای افراد سازمان از لحاظ تحصیلات، اصول کارکردی یا زمینههای کاری؛ نحوه مدیریت منابع انسانی، روش شکلدهی ارزشهای پایه در جذب نیرو؛ معیارهای انتخاب و ارتقاء کدامند؟ مسیر شغلی و آینده شغلی چگونه است؟ فرهنگ کارکنان چگونه است؟ (6) مهارتها: ویژگیهای متمایز سازمان چیست؟ سازمان چه کاری را بهتر از همه انجام میدهد؟ چگونه ویژگیهای متمایز خود را حفظ میکند؟ (7) ارزشهای مشترک/ اهداف متعالی: مفاهیم راهنما، ایدههای اساسی، معانی قابل ملاحظه یا اعتقادات مهم که یک سازمان به افرادش القاء میکند. این موارد راهنمای جهتگیری سازمان نسبت به انجام وظایف، اهداف، کارکنان، جامعه و غیره است. نقش سازمان در خدمت به جامعه چگونه است؟ 3- ارتباط ابعاد چارچوب هفت اس شکل زیر ارتباط و تأثیر متقابل ابعاد را نشان میدهد. سازمانهای موفق و اثربخش، تناسبی بین این ابعاد به دست آوردهاند. اگر یک بعد تغییر کند بر بقیه ابعاد نیز تأثیر میگذارد. در فرایندهای تغییر، خیلی از سازمانها به اسهای سخت توجه میکنند و کمتر با اسهای نرم کاری دارند. ابعاد نرم میتوانند باعث ایجاد یا عدم ایجاد فرایند تغییر موفق شوند چرا که ساختارها و استراتژیهای جدید به سختی میتوانند بر روی فرهنگ و ارزشهای نامتناسب بنا و پیاده شوند. عدم موفقیت در تلفیق سازمانها به دلیل فرهنگها، ارزشها و سبکهای متفاوتی است که سد راه اجرای سیستمها و ساختار میگردند.
4- کاربردها و استفادههای چارچوب هفت اس (1) ابزار ارزشمندی در آغاز فرایندهای تغییر و جهتدهی به آن (2) ابزار مناسبی در تجسم جامع سازمان (3) الگویی برای عناصر مورد بررسی و مقایسه از سازمان
[ دوشنبه 90/4/27 ] [ 11:53 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
دکتر شریعتی: لحظه هارامیگذراندیم تابه خوشبختی برسیم غافل ازاینکه خوشبختی درآن لحظه هابودکه گذراندیم [ دوشنبه 90/4/27 ] [ 11:51 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
نگاهش خیس عرفان است قدمهایش پر از معنا دلش از جنس باران است کسی فانوس بر دستش بسان نور می اید امید قلب ما روزی زراه دور می اید عید بر همه دوستان مبارک باد [ دوشنبه 90/4/27 ] [ 11:48 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 90/4/23 ] [ 10:52 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |